به زعم خیلی از صاحبنظران فاصله سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ و یا به طور دقیقتر شهریور ۱۳۲۰ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را باید یکی از مقاطع آزادی مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی در ایران قلمداد کرد؛ مقطعی که در آن مطبوعات هر آنچه که دلشان میخواست مینوشتند. هر چند که ممکن است برخی پردهدری کرده و موازین اخلاقی و انسانی را زیر پا گذاشته باشند. از طرف دیگر در آن دوره حزب توده را باید قبله اول برخی منتقدین به نظام حاکم بر کشور در آن دوره قلمداد کرد. هدف قرار دادن روستاها را در فعالیت این حزب میتوان به دلایل متعدد نسبت داد که در میان آنها قطعا سهم قابل توجه جمعیت روستانشین از کل جمعیت کشور میتواند از عوامل تعیین کننده باشد. همچنین، اجحاف وارده به غالب روستائیان که عمدتا هم در قاالب نظام ارباب- رعیتی کشت و کار میکردند و به تبع آن نیز وجود زمینه مساعد برای شورش ایشان را نمیتوان نادیده گرفت. حزب توده فعالیتهای دامنهداری را به ویژه در مناطق روستایی کشور به منظور شوراندن دهقانان انجام میداد. به عنوان شاهدی بر این ادعا میتوان به روایت زندهیاد دکتر عباس منظرپور در کتاب “در کوچه و خیابان” صفحات ۳۳۹ تا ۳۴۱ اشاره کرد که در بخشی با عنوان “نفوذیها (از این طرف !)” به فعالیتهای خود به عنوان دانشجوی دندانپزشکی دانشگاه تهران و دو دانشجوی داروسازی در روستای هشتگرد که متعلق به باجناق رضاشاه به نام سرهنگ پاشاخان بوده است، اشاره میکند. فعالیت در چنین روستایی نشان میدهد که افراد حزب تا چه حد به حضور در روستاها و فعالیتهای مورد نظر حزب اهتمام داشته اند. منظرپور از انجام سه فعالیت نام میبرد، سخنرانی برای روستائیان، پاسخ به سئوالات، و توزیع نشریات.
برای دریافت متن کامل مقاله اینجا کلیک نمایید.